محمدصدرا كوچولومحمدصدرا كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

♥ღ نی نی ما ღ♥

اینم دوتا عکس سیزده بدری

سیزده بدر امسال ما بارونی بود، چون هوا ابری بود ما بعدازظهری رفتیم بیرون، به محض پهن کردن وسایل بارون شروع شد ما هم یه ذره خیس شدیم ولی صدرایی همش تو ماشین بود. اما تونستیم این دوتا عکسو ازش بگیریم... ...
25 فروردين 1393

هفت سین امسال (1393)

اینم هفت سین امسال ما، که به محض چیده شدن آقا صدرا دست به کار شد تا خرابش کنه......     و البته به لطف صفت بد آقا صدرا یعنی جیغ کشیدن و داد زدنش، کسی هم نمی تونه مانع خرابکاری های ایشون بشه، که امیدوارم به مرور این صفت بدو کنار بزاره....   نهایتا مجبور شدیم هفت سینمونو به روی اپن منتقل کنیم آقا صدراست دیگه....... ...
19 فروردين 1393

نماز خوندن آقا محمدصدرا

از کارهای خوب آقا صدرای ما نماز خوندن و اذان گفتنش با تلویزیونه، وقتی اذان شروع میشه جلو تلویزیون می ایسته دستشو رو گوشش میذاره و کلمه ی الله رو بلند میگه، البته اصوات دیگه ای هم میگه اما از بینشون کلمه الله رو میشه فهمید، ماشاالله به این گل پسر مامان.   موقع نمازم هم سجده میره هم با تسبیح ور میره مثلا ذکر میگه...   آقا صدرا حموم و آبتنی رو هم کلی دوست داره.... والبته آهنگ های شادو هم خیلی دوست داره و گاهی دستشو می چرخونه نی نای نی نای...... که این یکی رو نمی دونم از کجا یاد گرفته،   ...
23 اسفند 1392

صدرا و بابایی

اینم خواب پدر و پسری.... دستبند رو دست صدرایی کادوی تولد بابابزرگ و مامان خدیجه است.     سومین مروارید صدراجون پونزده روز بعد از دومی نیش زد، هر سه تا هم روی فک پایینی....   این روزای کلی کار سرم ریخته، خونه تکونی، خرید عید و البته شیطونی ها و خرابکاری های  آقا صدرا، که خونه رو تبدیل به بازار شام کرده، از مهمترین فعالیت های اخیر صدرایی چند قدم راه رفتنشه که خیلی زود، تا متوجه میشه تکیه گاه نداره می افته رو زمین، از دیگر فعالیت های ایشون میشه به دست زدن های هیجانی، کلمه لری اُوو به جای آب که باباش بهش یاد داده، حرکت دست به نشانه خداحافظی یا همون بای بای، البته اولین صوتی که صدرایی به ع...
17 اسفند 1392

اولین دندون

  اولین مروارید صدرایی درست دو روز قبل از تولدش نیش زد  اما چون درگیر کارای تولد بودیم، آش دندونی رو ده روز بعد از تولدش، همزمان با نیش زدن دومین مروارید، تو خونه مامانم اینا  درست کردیم و همونجا هم تقسیمش کردیم کلی هم خوش مزه بود من خودم چون دوست دارم کلی ازش خوردم جای شما خالی....... .     اینم دیگ پر از آش دندونی.......   وصدرایی که مثل همیشه مشغول خرابکاریه....     ...
25 بهمن 1392
1